بطالین

لغت نامه دهخدا

بطالین. [ ب َطْ طا ] ( ع اِ ) ج ِ بطال در حالت نصب و جر. رجوع به بطال و قفطی ص 183 شود.

پیشنهاد کاربران

همایش بیهوده. همایش بیهودگان. همایش بیهودگی. نشست بیهودگان. نشست و همایش ول، بی ارزش. ناکار. ناکارا. ناکارایی.
گردهمایی تبه، تباهان، تبهگنان، تبهمندان. تبه مندان. بدگده:مجالس البطالین.