بطاق ابروش چون درکشم جام و بسر غلطم
بدوش خود امام شهر در محرابم اندازد.
ظهوری ( ازآنندراج ).
در مسجدیم و طاعت میخانه شغل ماست جامی بطاق ابروی محراب میکشیم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
زاهد امشب تا سحر با ما شراب ناب زدساغری هر دم بطاق ابرو محراب زد.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
آنم که می بنغمه زنجیر میخورم ساغر بطاق ابرو شمشیر میخورم.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
خوش آنکه مست نشینم برابر رویت کشم چو چشم تو ساغر بطاق ابرویت.
اشرف ( از آنندراج ).
باشد بطاق ابرو درگاه عالیش هرکس به هر کجا که کند کسب اعتبار.
اشرف ( از آنندراج ).
میتوان ای شیخ گاهی بر در میخانه هم قطره اشکی بطاق ابروی محراب ریخت.
خان خالص ( از آنندراج ).
و رجوع به طاق ابرو گشادن شود.