بضرورت

لغت نامه دهخدا

بضرورت. [ ب ِ ض َ رَ] ( ق مرکب ) لابد. بناچار : بضرورت بتوان دانست که از آندو تن کدام کس را طاعت باید داشت. ( تاریخ بیهقی ). اکنون بضرورت بتوان دانست که هرکس که این درجه یافت بر وی واجب گشت که تن خود را زیر سیاست خویش دارد. ( تاریخ بیهقی ). اگر کسی از آن اعلام دهد بضرورت او را بر آن تصدیق باید داشت. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

لابد ٠ بناچار : بضرورت بتوان دانست که از آندو تن کدام کس را ساعت باید داشت ٠ اکنون بضرورت بتوان دانست که هر کس که این درجه یافت بر وی واجب گشت که تن خود را زیر سیاست خویش دارد ٠ اگر کسی از آن اعلام دهد بضرورت او را بر آن تصدیق باید داشت ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس