بصحرا انداختن

لغت نامه دهخدا

بصحرا انداختن. [ ب ِ ص َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) افکندن. رایگان از دست افکندن ، انداختن. ( از آنندراج ) :
شد فصل طرب نظر بمینا انداز
بر دل اگرت غمی است در پا انداز
هر جام که بی باده بدست تو دهند
چون ساغرلاله اش بصحرا انداز
حسن رفیع ( از آنندراج ).
بر سرم گر افسر شاهی گذاردروزگار
چون کلاه لاله بردارم بصحرا افکنم.
طغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

افکندن رایگان از دست افکندن انداختن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس