بصحرا انداختن. [ ب ِ ص َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) افکندن. رایگان از دست افکندن ، انداختن. ( از آنندراج ) : شد فصل طرب نظر بمینا انداز بر دل اگرت غمی است در پا انداز هر جام که بی باده بدست تو دهند چون ساغرلاله اش بصحرا انداز
حسن رفیع ( از آنندراج ).
بر سرم گر افسر شاهی گذاردروزگار چون کلاه لاله بردارم بصحرا افکنم.