بشگر


معنی انگلیسی:
hunter

لغت نامه دهخدا

بشگر. [ ب ِ گ َ ] ( اِ ) بشگرد. رجوع به بشگرد شود.

بشگر. [ ب َ گ َ ] ( اِخ ) بشار. بشار مرغزی. رجوع به بشار، و بشار مرغزی شود.

بشگر. [ ب ِ گ َ ] ( اِخ ) دهی ازدهستان مؤمن آباد بخش در میان شهرستان بیرجند. 272 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، شلغم. شغل اهالی آن مالداری. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

پیشنهاد کاربران

سلام : بش یا پش و بشگر یا پشگر به معنی پیوند و وصل و به صورت دقیق معنی آن پیوست یا وصلت است یا به زبان ساده تر بش یعنی چسب و چسباندن .
مصداق آن . بشگر اجسام را بند زن گویند مثلا چینی بند زن
مصداق دیگر بشگر به معنی شکسته بند استخوان بدن حیوان و انسان .
...
[مشاهده متن کامل]

بش فکری یعنی بشار و آن معدل فلسفه در دوران پیشا باستان بوده است که این واژه در روستای ما استفاده می شد . و الان شاید در بعضی روستا های ایران استفاده می شود .
مثلا اگر شیشه پنجره شکسته می شد می گفتند باید شیشه بخرم با کمی بش . در اینجا بشگر به شیشه گر گفته می شد و آن خمیر اطراف شیشه زده می شد تا شیشه را به چوب پنجره بچسباند .
اما علاوه بر کاربرد این واژه در کارهای عرفی جامعه به فیلسوف می گفتند بشار یا پیوند دهنده افکار یا فیلسوف .

بپرس