بشکاری
لغت نامه دهخدا
چون شود وقت کشت بشکاری
آب آن چشمه میشود جاری.
شیخ آذری ( از جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ).
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
در فرهنگ بختیاری یعنی سپاسگذار بودن - خوبی ها را دیدن
بِشکاری - واژه مرکّب
بِش: خوشرو، خوش برخورد - خوشمزه، لذیذ، گوارا
به مانند: خوش و بش
معنی: کارایی خوش، کارآمدی سرخوش و خفن، کارگری شاداب، سودمندی جالب و شگفت انگیز -
اثر گذاری دلنشین، گیرایی دل انگیز - شیرین کاری، هنرنمایی، تردستی، شعبده بازی، چشم بندی
بِش: خوشرو، خوش برخورد - خوشمزه، لذیذ، گوارا
به مانند: خوش و بش
معنی: کارایی خوش، کارآمدی سرخوش و خفن، کارگری شاداب، سودمندی جالب و شگفت انگیز -
اثر گذاری دلنشین، گیرایی دل انگیز - شیرین کاری، هنرنمایی، تردستی، شعبده بازی، چشم بندی