بشولنده

لغت نامه دهخدا

بشولنده. [ ب َ / ب ِ / ب ُ ل َ دَ / دِ ] ( نف ) گزارنده کارها و کارساز. || حرکت دهنده و جنباننده. || چست و چالاک و ماهر. || باهوش. هوشمند. || عالم و دانا و بینا. || پریشان کننده و پاشنده. || متحیر. رجوع به بشول ، بشولاندن ، بشولانیدن ، بشولش ، بشولیدن شود.

فرهنگ معین

(بِ لَ دِ )(ص فا. )۱ - محرّک . ۲ - کارساز. ۳ - باهوش . ۴ - دانا، بینا.

فرهنگ عمید

آشفته کننده، پریشان کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس