بشوریده. [ ب ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) پشولیده. شوریده. پریشان گشته و جذبه یافته. ( از انجمن آرا ). منقلب. پریشان. مضطرب. شوریده حالت : شد یک دو مه که بنده بشوریده حالت است زین اختر مشعبد و ایام چاپلوس.شهاب الدین محمدبن هما ( از لباب الالباب ).و رجوع به شوریدن و پشولیده و شوریده شود.