بشور امدن

لغت نامه دهخدا

( بشور آمدن ) بشورآمدن. [ ب ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) متغیر شدن. منقلب شدن. بهیجان آمدن. بجوش و خروش آمدن :
سبک مغزان بشور آیند از هر حرف بیمغزی
بفریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را.
صائب.

فرهنگ فارسی

( بشور آمدن ) متغیر شدن . منقلب شدن . بهیجان آمدن بجوش و خروش آمدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس