بشنواندن. [ب ِ ن َ وا دَ ] ( مص ) شنواندن. شنوانیدن : چشم احسان بی بصر مانده ست تا روزی کجابشنواند کلک تو گوش مکارم را صریر.سنایی.رجوع به شنواندن شود.