بشمل

لغت نامه دهخدا

بشمل. [ ] ( اِخ ) یکی از امرای محمدبن ملکشاه بوده که وی را بصلح با برکیارق ترغیب میکردند و محمدبن ملکشاه که از این صلح ناراضی بود وی را در قزوین بکشت. محمدبن ملشکاه به قزوین آمد و از صلح پشیمان شد، البتکین ماه روی را میل کشید و بشمل را بسمل کرد جهت آنکه ایشان او را در صلح ترغیب کرده بودند. رجوع به تاریخ گزیده چ 1328 هَ. ق. لندن ص 453 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس