بشلنگ

لغت نامه دهخدا

بشلنگ. [ ب ِ ل َ ] ( اِخ ) پشلنگ. نام قلعه ای است در هندوستان. ( برهان ) ( اوبهی ) ( از ناظم الاطباء ) ( سروری ). نام قلعه ای است که بر کوهی بلند بوده و سلطان محمود آنرا فتح نموده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). حصاری بوده است درتخوم سیستان و ولایت غور و بدست محمود غزنوی فتح شد و نباید گمان کرد که معرب پوشنگ باشد چه پوشنج جزو هرات است. ( تاریخ سیستان بهار حاشیه ص 28 ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 175 و 205 شود : بشلنگ از غور است جایی با کشت و برز بسیار. ( از حدود العالم ).
آنکه زیر سم اسبان سپه خرد بود
بزمانی در و دیوار حصار بشلنگ.
فرخی ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
بکوه ساوه ز تو مرگ برنخواهد گشت
همی درآید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین.
وگر بخواهی در شو بقلعه بشلنگ.
عنصری ( دیوان چ دبیرسیاقی بیت 3 و 2992 و سروری ).
و رجوع به پشلنگ شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس