بشستن. [ ب ِ ش ِ / ش َ ت َ ] ( مص ) نشستن نقیض ایستادن. ( ناظم الاطباء ). بر وزن و معنی نشستن. ( آنندراج ). نشستن نقیض برخاستن. ( از هفت قلزم ). گویا لهجه ای است در نشستن. رجوع به نشستن شود.بشستن. [ ب ِ ش ُ ت َ ] ( مص ) شستن. ( از هفت قلزم ). شستن و پاکیزه کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شستن شود.