بشرونتن. [ ب َ ن ِ ت َ ]( هزوارش ، مص مرکب ) بلغت زند و پازند بمعنی پرستش کردن باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). بلغت زند پرستیدن. ( ناظم الاطباء ). هزوارش بشرنتن بیشرونیتن . پهلوی بریشتن . برشتن. برشته کردن. ( یونکر 102 ) ( بندهش 88 ). و برشتن در متن برهان به «پرستش » تصحیف شده ، هزوارش پرستیدن شدونیتن است. ( یونکر 282 ) ( ازحاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به بشورفتن شود.