بشرم ؛ از سر شرم. از روی شرم و خجلت. با شرم و حیا :
نرمک نرمک مرا بشرم همی گفت
با بنه میر، قصد رفتن داری.
فرخی.
خدایگان جهان روی را به لشکر کرد
بشرم گفت به لشکر که ای جوانمردان.
فرخی.
نرمک نرمک مرا بشرم همی گفت
با بنه میر، قصد رفتن داری.
فرخی.
خدایگان جهان روی را به لشکر کرد
بشرم گفت به لشکر که ای جوانمردان.
فرخی.