بشردن

لغت نامه دهخدا

بشردن. [ ب َ / ب ِ ش ُ دَ ] ( مص )فشردن. رجوع به فشردن شود. || محصور ساختن. تنگ گرفتن کسی را در حصار. ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

بطور کامل در بر گرفتن ، محاصره از هر جهت کردن. . . در مشت بشردن یعنی پنهان کردن بشکل کامل در میان انگشتان دست. . . با " فشردن " فرق دارد که به معنی فشار آوردن است ، درحالیکه در دست "بشردن" یعنی در میان
...
[مشاهده متن کامل]
مشت گرفتن بدون فشار . . . مانند: او با لبخندی عیدی مادر بزرگ را در دستان کوچکش بشرد و به همان شکل با مشت های بسته او را در آغوش کشید . . . و یا مانند: کودکان با دیدن بستنی فروش فریاد زنان بسویش دویدند و او و چهارچرخ دستفروشی اش را کاملآ میان خود بشردند.

بپرس