بشخو کردن. [ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بشخلیدن. بشخولیدن. الصفیر. ( تاج المصادر بیهقی ). صفیر زدن. سوت زدن. سوت کشیدن. رجوع به بشخلیدن ، بشخولیدن و شخول شود. || ادامه. ( منتهی الارب ).