بشخاییدن

لغت نامه دهخدا

بشخاییدن. [ ب ِ دَ ] ( مص ) بشخودن. بمعنی خراشیدن با ناخن و غیر آن. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مرادف شخودن بمعنی خراشیدن. و بای زائد از کثرت استعمال گویا جزو کلمه شده. ( رشیدی ) :
سواران خفته و او اسب بر سرشان همی تازد
که نی کس را بکوبد سر نه کس را روی بشخاید.
ناصرخسرو.
و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 207 و بشخودن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس