بشتلنگ

لغت نامه دهخدا

بشتلنگ. [ ب ُ ت َل َ ] ( ص ) پشتلنگ. بشلنگ. پشلنگ . ناقص و معیوب. ( جهانگیری ). || هرزه و بی معنی. ( جهانگیری بنقل انجمن آرا ) :
در ملک تو بسنده نکردند بندگی
نمرود پشه خورده و فرعون بشتلنگ.
سوزنی ( از جهانگیری و انجمن آرا ).
و رجوع به پشلنگ در همین لغت نامه وبرهان و بشلنگ شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس