بشتاب. [ ب ِ ش ِ ] ( ق مرکب ) بتعجیل و بزودی و بدون درنگی. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 1 ورق 200 ). سراعاً. ( ترجمان القرآن عادل بن علی ). || ( فعل امر ) کلمه امر یعنی تعجیل کن و زود باش. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شتافتن و شتابیدن شود.
فرهنگ فارسی
بتعجیل بزودی بدون درنگ .
واژه نامه بختیاریکا
تُندوا؛ قیر کُن؛ بیو به رَه
پیشنهاد کاربران
به تک برو اسب من بیا ؛ پشت بده ؛ به تک برو روز واقعه ، بهرام بیضائی