بشان

لغت نامه دهخدا

بشان. [ ] ( اِ ) گرگ. || کرگدن : و فی بلاده ، ( بلاد دهرم ) البشان المعلم و هو الکرگدن. ( اخبارالصین والهند ص 14 س 15 ).

بشان. [ ب ُ ] ( اِخ ) از قرای مرو است در سمت بالای شهر. ( از سمعانی ). از قرای مرو است. ( مرآت البلدان ج 1 ص 212 ) ( معجم البلدان ). شهری در خراسان قدیم در سمت خاوری هرات در دره هریرود بفاصله یک روز راه تا هرات. ( جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ. ش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 437 ).

فرهنگ فارسی

از قرای مرو است در سمت بالای شهر ٠ از قرای مرو است ٠ شهری در خراسان قدیم در سمت خاوری هرات در در. هریرود بفاصل. یک روز راه تا هرات .

پیشنهاد کاربران

بپرس