بشام
لغت نامه دهخدا
بشام. [ ب ُ ] ( اِخ ) نماینده پاپ در کلده بود و در اواخر قرن هجدهم توجه اروپاییها را به بعض تپه های حله و خرابه هایی که در جنوب بغداد واقع است جلب [ کرد ] و مجموعه ای ازآثار بفرانسه فرستاد. ( از ایران باستان ج 1 ص 51 ).
فرهنگ فارسی
نماینده پاپ در کلده بود و در اواخر قرن هجدهم توجه اروپاییها را به بعض تپه های حله و خرابه هایی که در جنوب بغداد واقع است جلب و مجموعه از آثار بفرانسه فرستاد٠
پیشنهاد کاربران
توانستن ، اراده و توانایی بر انجام کار و حل مشکل