بشار بن برد

دانشنامه آزاد فارسی

بَشّار بن بُرد (ح ۹۵ـ ح ۱۶۷ق)
(مکنّی به ابومعاذ و ملقب به مرعث) شاعر، خطیب و ادیب ایرانی تبار عرب. از شاعران معروف دورۀ امویان و اوایل عهد عباسیان، و اصلش از طخارستان بود. اعراب نیای او را به اسارت به عراق بردند. در حوالی بصره، نابینا به دنیا آمد و پدرش از موالی قبیلۀ عُقَیل بود. بشار خود را بازماندۀ ساسانیان می دانست و بدان می بالید. شعری که در وصف آتش سرود برای او شهرت شعوبی، زندیق، کافر و زردشتی بودن در پی آورد. با ادیبانی چون ابوعمرو بن العلاء، ابوعبیده و اصمعی مراوده داشت، اما رجال دین، مانند مالک بن دینار و حسن بصری و معتزلیانی همچون واصل بن عطا، با او دشمنی داشتند. بشار در قصیده و غزل استاد بود، اما تندخوی و ترش روی و تلخ گوی بود و دیگران از زبان بُرنده و هجو گزنده اش بیم داشتند. در نطق و نثر نیز کم نظیر و، با همۀ زشت رویی، محبوب زنان و بزرگان دولت بود. بسیاری از ناقدان عرب، بشار را نخستین شاعر نوآور و از پیش گامان بدیع می شمارند. در شعرهای فخر او احساسات شعوبی، ستایش شکوه نیاکان ایرانی و خوارداشتن اعراب نمایان است. بشار در نسل های بعدی شاعران عرب تأثیر گذاشت و پس از او روی آوردن به بدیع در میان شعرا رواج گرفت. سرانجام، با دسیسۀ دشمنان مغضوب مهدی خلیفۀ عباسی شد، به تهمت الحاد به زندان افتاد، و با شکنجه به قتل رسید. پیکرش را در کیسه دوختند و به دجله انداختند.

پیشنهاد کاربران

بَشّار پسر بُرد پسر یرجوخ تخارستانی ( به عربی: بَشّار بن بُرد بن یرجوخ ) ( ۹۵ - ۱۶۷ یا ۱۶۸ ق. ؛ برابر با ۷۱۴ م. - ۷۸۴ م. ) ایرانی تبار، دوره های امویان و عباسیان بود. وی، به زبان عربی شعر می سرود و در این کار درخشندگی بسیاری داشت و سرآمد هماوردان خویش در این زمینه همچون فرزدق بود. وی، نابینا مادرزاد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

پدر بشار از تخارستان ( واقع در خراسان بزرگ یا افغانستان امروزی ) بود که به دست عربها به بند کشیده شده و به بصره آورده شده بود. بشار در نزدیکی همین شهر زاده شد. وی نابینا از مادر زاده شد. از کودکی به سرودن شعر به زبان عربی پرداخت و پس از چندی به شعوبیه پیوست. او همچنین، با خاندان برمکیان در پیوند بوده و خالد برمکی را ستوده بود.
کنیه ی بشار ابومُعاذ و لقبش مُرعّث به معنای گوشواره دار بود. او در بصره بزرگ شد و در زمان خلافت منصور دوانیقی به بغداد رفت و پله های پیشرفت را پیمود. وی به فرمان المهدی خلیفه عباسی، به علت هجوی که بشار درباره ی او گفته بود و به گناه زندیقی در برابر دیدگان مردم بصره، وی را آن قدر تازیانه زدند که بر اثر آن شکنجه، جان سپرد. برخی گزارش کرده اند که به فرمان خلیفه، وی را در آب خفه کرده اند.
شعرهای بشار بیشتر در قالب قصیده و غزل و با موضوعیت ستایش ایرانیان و نکوهش تازیان بوده است. دیوان کوچکی از اشعار او برجای مانده و نمونه های شعر شعوبیه او را می توان در کتاب های وفیات الاعیان ابن خلکان و الاغانی ابوالفرج اصفهانی جست.
دربارهٔ برتر دانستن او اایرانیان را و خوار دانستن عرب ها از ابوالفرج اصفهانی آمده است که روزی عربی بشار را گفت که:
ای بشار! تو ما را کوچک می کنی و موالی را با ما می شورانی که ترک ولاء ما گویند و به اصل و نسب ایرانی خود بازگردند، در حالی که تو خود نژادی پاک و اصلی معروف نداری.
بشار از این سخن عرب برآشفته می شود و چنین پاسخ می دهد:
به خدا سوگند، نژاد من از زر ناب پاکتر و بهتر است و اصلم از کردار نیکان و پرهیزگاران پاکیزه تر است. روی زمین سگی نیست که آرزوی پیوستن به نژاد تو را داشته باشد.

همچنین، پاره ای از شعرهای او بر جستار برتری دادن آتش - عنصر مقدس زرتشتیان - بر خاک - عنصر اسطوره ای پدید آمدن آدمیان در نزد مسلمانان - بود. وی همچنین، شیطان را - که از آتش آفریده شده بود - از آدمی - که از خاک آفریده شده بود - برتر می دانست.

بشار بن بردبشار بن بردبشار بن بردبشار بن بردبشار بن بردبشار بن برد
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/بشار_بن_برد

بپرس