بسیط و مرکب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَسیط و مُرکب، دو اصطلاح در فلسفه با معانی متقابل است.
بسیط جزء ندارد و در ذات آن ترکیبی نیست؛ و مرکب دارای جزء و قابل انقسام به اجزاست هر یک از این دو اصطلاح معانی مختلفی دارند و این تعدد معانی وابسته است به اعتبار اقسام جزء یا معنایی که از جزء در نظر می گیرند. به عبارت دیگر، مرکب، از این جهت که از چه اجزایی ترکیب یافته، و بسیط، نیز از این جهت که منزّه از کدام قسم از اجزاء باشد، دارای معانی مختلف اند.

اجتماع بسیط و مرکب در یک موضوع
اجتماع بسیط و مرکب در یک موضوع به دلیل تقابل میان آن ها ممکن نیست. تقابل این دو، به یک اعتبار، از نوع تقابل سلب و ایجاب و به اعتبار دیگر از نوع تقابل تضایف است. به رغم تقابل میان آنها، گاه ممکن است که شیئی واحد مصداق هر یک از این دو مفهوم باشد؛ البته به این صورت که آن شی ء از یک جهت بسیط و از جهت دیگر مرکب باشد.

معانی و اقسام بسیط
...

پیشنهاد کاربران

بَسیط و مُرکب ، دو اصطلاح در فلسفه با معانی متقابل . بسیط جزء ندارد و در ذات آن ترکیبی نیست ؛ و مرکب دارای جزء و قابل انقسام به اجزاست ( فخر رازی ، ج 1، ص 51؛ صدرالدین شیرازی ، 1387، ج 7، ص 207 ) . هر یک از این دو اصطلاح معانی مختلفی دارند و این تعدد معانی وابسته است به اعتبار اقسام جزء یا معنایی که از جزء در نظر می گیرند. به عبارت دیگر، مرکب ، از این جهت که از چه اجزایی ترکیب یافته ، و بسیط ، نیز از این جهت که منزّه از کدام قسم از اجزاء باشد، دارای معانی مختلف اند ( رجوع کنید به دنباله مقاله ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اجتماع بسیط و مرکب در یک موضوع به دلیل تقابل میان آنها ممکن نیست . تقابل این دو، به یک اعتبار، از نوع تقابل سلب و ایجاب و به اعتبار دیگر از نوع تقابل تضایف است ( ابراهیمی دینانی ، ص 664 ) . به رغم تقابل میان آنها، گاه ممکن است که شیئی واحد مصداق هر یک از این دو مفهوم باشد؛ البته به این صورت که آن شی ء از یک جهت بسیط و از جهت دیگر مرکب باشد ( رجوع کنید به دنبالة مقاله ) .
معانی و اقسام بسیط .
1 ) بسیط حقیقی ، یعنی چیزی که اصلاً جزء نداشته باشد، نه جزء خارجی ( ماده و صورت ) ، نه جزء عقلی ( جنس و فصل ) و نه جزء مقداری ( یعنی به لحاظ کمّی قابل تقسیم نباشد ) ، و نیز مرکب از وجود و ماهیت نباشد که آن را «بسیط الحقیقه » نیز می گویند، و به این معنی فقط واجب الوجود را می توان بسیط نامید ( ابن سینا، 1403، ج 3، ص 54؛ صدرالدین شیرازی ، 1387، ج 5، ص 295، 342، تعلیقة سبزواری ، ج 8، ص 6 ) . گاهی بسیط الحقیقه بر عقل و نفس نیز اطلاق شده است ( صدرالدین شیرازی ، 1387، تعلیقه سبزواری ، ج 8، ص 51؛ سبزواری ، ص 171، 309 ) ، اما مراد از آن نفی ترکّب از ماهیت و وجود در آنها نیست ، زیرا غیر واجب الوجود یعنی موجودات ممکن ، خواه مجرد و خواه مادی ، از وجود و ماهیت مرکب اند، چنانکه حکما می گویند: «کلّ ممکنٍ زوجٌ ترکیبیٌ لَه ماهیةٌ و وجود» ( سبزواری ، ص 5؛ نیز رجوع کنید به صدرالدین شیرازی ، 1387، ج 1، ص 187 ) .
2 ) بسیط خارجی ، که مرکب از ماده و صورت خارجی نیست ، مانند اعراض نُه گانه ( سبزواری ، ص 94، 270، حاشیه ؛ زنوزی ، ص 100ـ101 ) . سبزواری ( ص 270، حاشیه ) نحوة دیگری از عدم ترکّب و بساطت را نسبت ماده و صورت بیان کرده است : الف ) به این نحو که شی ء بسیط ، مرکب از ماده و صورت نباشد ( و مراد از ماده در اینجا معنای اعم آن شامل محل و موضوع و متعلّق است ) ، عقل مصداق چنین بسیطی است . ب ) بسیط به این معنی که شی ء از ماده ( به معنای محل ) و صورت مرکب نباشد؛ به عبارت دیگر مرکب از حال و محل نباشد، هر چند دارای ماده به معنای متعلّق باشد، مانند نفس ناطقة انسانی . جرجانی ( ص 46 ) عقول و نفوس را بسایط روحانی نامیده است .
3 ) بسیط عقلی ، یعنی چیزی که دارای اجزای عقلی ( جنس و فصل ) نباشد، مانند اجناس عالی و فصول اخیر ( سبزواری ، همانجا؛ زنوزی ، ص 101 ) . به این معنی ، تصورات بدیهی ( مانند مفهوم وجود ) و هر مفهومی که تعریف به حد ( جنس و فصل ) ندارد، بسیط عقلی به شمار می آید ( سبزواری ، ص 4 ) .
مادة اولی ( هیولای اولی ) و صورت ، هر یک به تنهایی از بسایط محسوب می شوند ( اخوان الصفا، ج 1، ص 262ـ263؛ ابن رشد، ج 3، ص 1603 ) ، زیرا از اجزای خارجی و عقلی ترکیب نشده اند. مادة اولی ، قوة محض و خالی از هرگونه فعلیت است و صورت هم مشوب به هیولا ( قوه ) نیست ( ابن رشد، همانجا ) .
معانی و اقسام مرکب .
1 ) مرکب حقیقی ، شیئی است که دارای اجزا باشد و میان اجزای آن رابطة علیت و احتیاج برقرار باشد ( سبزواری ، ص 99؛ زنوزی ، ص 97 ) . مرکب حقیقی به خارجی و عقلی تقسیم می شود. مرکب حقیقی خارجی از اجزای خارجی ترکیب شده است . این اجزا در خارج از یکدیگر متمایزند، به این معنی که در ازای هر جزء هویت جداگانه و وجود جداگانه ای است به طوری که اگر یکی از میان رود سایر اجزا باقی باشد، مانند نفس و بدن در انسان . مرکب حقیقی عقلی از اجزای تحلیلی ذهنی ( مانند جنس و فصل ) ترکیب شده است . اجزای چنین مرکبی در خارج متمایز از یکدیگر نیستند و موجود به یک وجودند، مانند لونیّت و قابض بصر که اجزای ذهنی سیاهی اند و در خارج وجود و هویت متمایز و مستقل از یکدیگر ندارند ( فخررازی ، ج 1، ص 56ـ58؛ قطب الدین شیرازی ، 1365ش ، بخش 1، ص 494ـ 495؛ زنوزی ، ص 98ـ99 ) . مرکب از ماهیت و وجود نیز از اقسام مرکب حقیقی عقلی است ( زنوزی ، ص 99 ) ، زیرا هویت وجود و ماهیت در خارج یکی است ، اما در ذهن دو چیز مغایر است ( سبزواری ، ص 13 ) .
2 ) مرکب اعتباری ، از انضمام و اجتماع اجزایی پدید می آید که میان آنها هیچگونه رابطة علیت و احتیاج نباشد، مانند خانه که مرکب از سقف و دیوار و سنگ و آهن و آجر و اجزایی از این قبیل است و میان آنها رابطة علّی نیست ( زنوزی ، ص 97ـ99 ) . مرکب اعتباری نیز بر دو قسم خارجی و عقلی است . مرکب اعتباری خارجی دارای اجزای خارجی و مستقل است و مرکب اعتباری عقلی دارای اجزای عقلی است که در خارج وجود مستقل و جدا از یکدیگر ندارند ( فخررازی ، ص 56؛ زنوزی ، همانجا ) .
بسیط در عالم اجسام به سه معنی به کار می رود: وقتی که جسم * ، طبیعت و قوة واحدی داشته باشد و از اشیائی که هر یک طبیعت و قوة جداگانه و مغایر با یکدیگر دارند ترکیب نشده باشد، مانند افلاک و عناصر اربعه یعنی آب ، آتش ، هوا و خاک ( بنابر طبیعیات قدیم ؛ ابن سینا، 1403، ج 2، ص 192ـ197، شرح نصیرالدین طوسی ، ج 2، ص 195؛ صدرالدین شیرازی ، 1313، ص 31ـ32، 120؛ سبزواری ، ص 270 ) . جرجانی ( همانجا ) این قسم از بسیط را بسیط عرفی نامیده است . دوم وقتی که جسم از اجسامی که به حسب حس طبایع مختلف دارند ترکیب نشده باشد، هر چند به حسب حقیقت مرکب از اجسام مختلفة الطبایع باشد. بسیط به این معنی بر اخلاط اربعه که عبارت اند از خون ، سودا، صفرا و بلغم و بر اعصاب و اعضای بسیط حیوان و بر مرکبات معدنی و بر بعضی از نباتات اطلاق می شود ( صدرالدین شیرازی ، 1313، ص 120؛ زنوزی ، ص 100 ) . سوم به این معنی که هر جزء مقداری از جسم . . .

بپرس