بسیجنده

لغت نامه دهخدا

بسیجنده. [ ب َ ج َ دَ / دِ] ( نف ) بسیچنده. شخصی را گویند که استعداد و سامان کاری کند و آماده و مهیا سازد. ( برهان ). آماده و مهیا کننده ( ناظم الاطباء ). اسم فاعل است از بسیچیدن. یعنی حاضرشونده و حاضر کننده. ( مجمعالفرس ) :
چو شد هفته و کار شد ساخته
بسیچنده از کار پرداخته.
نظامی.
بسیچنده در آب پیروزه رنگ
بسیچید تا ماهی آرد بچنگ.
نظامی.
|| کار سازکننده را نیز گویند. ( برهان ). آماده و آماده کننده. ( ناظم الاطباء ). || قصد و اراده کننده را گویند. ( برهان ). || پوشنده ساز جنگ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. آماده کننده.
۲.آهنگ کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس