بسیارگو

/besyArgu/

فرهنگ عمید

کسی که بسیار حرف می زند، پرگو، پرحرف.

پیشنهاد کاربران

بسیارگو ؛ آنکه بسیار گوید و پرگو. ( آنندراج ) . پرحرف و بسگو. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به بسیارگوی شود : چون میزبان بسیارگو، به تک و پو مرا درنیافته عنان طلب برتافت. ( مقامات حمیدی ) .
سعدیا چندانکه خواهی گفت وصف روی یار
...
[مشاهده متن کامل]

حسن گل بیش از قیاس بلبل بسیارگوست.
سعدی ( طیبات ) .
- امثال :
اندک دان بسیارگوست .

بپرس