بسیار شدن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بسیار شدن ؛ افزون شدن. ( ناظم الاطباء ) . وفور. کثرت. ( ترجمان القرآن ) . توافر. ( دهار ) .
از حساب گذشتن ؛ بسیار شدن. بی نهایت شدن :
یکی توئی که به فضل از حساب بگذشتی
یکی بود که رساند حساب را به هزار.
ادیب صابر.
یکی توئی که به فضل از حساب بگذشتی
یکی بود که رساند حساب را به هزار.
ادیب صابر.