بسیار خواب

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که بسیار میخوابد .

پیشنهاد کاربران

بسیارخواب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خوابد : و متکبر و خشک خوی و جلد باشند و صناعتها خوب کنند و بسیارخواب نباشند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . در حال با حق مناجات کرد گفت بارخدایا پناه میگیرم از چشم بسیارخواب و از شکم بسیارخوار. ( تذکرة الاولیاء عطار ) .
بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسبد. ( آنندراج ) . خواب آلود. ( ناظم الاطباء ) :
فرشته صفت مردم هوشیار
نه بسیارخسب است و بسیارخوار.
سعدی ( صاحبیه ) .

بپرس