بسکنه

لغت نامه دهخدا

بسکنه. [ ] ( اِ ) نوایی از موسیقی :
مطربان ساعت بساعت بر نوای زیر و بم
گاه سروستان زنند امروز گاهی اشکنه
گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر
گاه نوروز بزرگ و گه نوای بسکنه.
منوچهری.

پیشنهاد کاربران

بپرس