بسور
لغت نامه دهخدا
بسور. [ ب َ ]( ع اِ ) شیر که اسد باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ). اسد به علت عبوس و قهر آن.
بسور. [ ب َ ] ( ع ص ) تیز و ترش و ترش رو و بداخم. ( ناظم الاطباء ) .
بسور. [ ب ُ ] ( ع مص ) شتابی کردن و بیش ازوقت گرفتن. || غلبه نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ترش رو گردیدن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). روی ترش کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 26 ).
بسور. [ ] ( اِخ ) وادیی است که در جنوب یهودیه واقع شده و داود با چهارصد نفر از بستگان خود از آنجا عبور کرد. ( سفر اول سموئیل 30:9 - 21 ) و همان مکانی می باشد که آن را وادی شریع گویند. ( قاموس کتاب مقدس ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَسَرَ: اظهار کراهت کرد - بی میلی و کراهتش را در چهره اش آشکار ساخت (مصدر بسور به معنای بیمیلی و کراهت نمایان از چهره است .عبارت "عَبَسَ وَبَسَرَ" یعنی : چهره در هم کشید و اظهار کراهت نمود )
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
سور (۱۷ بار)
«سُور»، در لغت به معنای دیواری است که در گذشته برای حفاظت به دور شهرها می کشیدند، و در فارسی از آن تعبیر به «بارو» می شود، و در فواصل مختلف نیز برجهایی برای محافظان و نگهبانان داشت، و لذا مجموعاً تعبیر به «برج و بارو» می کردند.
(به فتح سین) بالا زفتن با جهش. راغب گوید: و ثوب مع علوّ. در اقرب آمده «سار الحائط سوراً: علاه - صعد علیه» همچنین است تسوّر . ایا داستان خصم را دانستهای که از محراببالا رفتند؟. سور (به ضم س) دیوار شهر را گفتهاند (حصار) . میانشان دیواری و حائلی که درب دارد زده شد. آن به معنی میهمانی نیز آمده و فارسی است در نهایه آمده که رسول خدا صلی اللّه علیه و اله وسلم به اصحابش فرمود «قوموا فقد صنع جابر سوراً ای طعاماً یدعو الیه الناس». سوار (به کسر س) دستبند به قول راغب آن معرب دستوار است جمع آن در قرآن اسوره و اساور است . طبرسی فرموده: فرعونیان چون مردی را به ریاست انتخاب میکردن دستبند طلا بدستش و طوق طلا به گردنش میکردند لذا فرعون گوید: اگر موسی پیامبر است چرا دستبندهای طلا از طرف آسمان به وی انداخته نشده است . سوره به نعنی مرتبه بلند است چنانکه طبرسی و راغب گفته و قول نابغه را شاهد آوردهاند . طبرسی افزوده: آن از سور البناء اخذ شده... هر سوره از قرآن به مثابه درجه باند و منزل عالی است که قارء قرآن از یکی به دیگری بالا میرود تا به آخر قرآن برسد . راغب گقته علت این تسمیه آن است که سوره مانند حصار بلد قرآن را احاطه کرده و یا منزلتی است مانند منازل قنر. بعضی آن را سوره (با همزه) خواندهاند که به معنی بقیّه است گویا هر سوره قطعهای است از قرآن که جدا شده و باقی مانده است . ولی قول طبرسی کاملاً عالی و به جاست در کافی کتاب فضل القرآن در ضمن حدیثی از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده «فَاِنَّ دَرَجاتِ الْجَنَّةِ عَلی قَدْرِ آیاتِ الْقُرْآنِ یُقالَ لَهُ: اِقْرَءْ وَراقِو فَیَقْرَءُ ثُمَّ یَرْقی...» مراتب و درجات بهشت به عدد آیات قرآن است به او (شیعه اهل بیت علیهم السلام) کفته میشود: بخوا و بالا رو. پس میخواند و بالا میرود و نیز از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که: هر که سورهای از قرآن را فراموش کند در صورتیکه نیکو و درجهای عالی در بهشت، برای او ممثّل میشود، چون آن را بیند گوید:تو چیستی و چه زیبائی؟ ای کاش برای من میبودی، میگوید مرا نمیشناسی؟ من فلان سوره هستم اگر فراموشم نمیکردی به اینجایت بالا میبردم. بنابراین علت تسمیه سورههای قرآن آن است که هر یک را مقام و درجه بخصوصی است از درجات بهشت و یا درجه و مرتبهای است از واقعیّات عالم. * ، . این سورهای است که نازل کرده و معیت نمودهایم. سور (مثل صرد) جمع سوره است .
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
سور (۱۷ بار)
«سُور»، در لغت به معنای دیواری است که در گذشته برای حفاظت به دور شهرها می کشیدند، و در فارسی از آن تعبیر به «بارو» می شود، و در فواصل مختلف نیز برجهایی برای محافظان و نگهبانان داشت، و لذا مجموعاً تعبیر به «برج و بارو» می کردند.
(به فتح سین) بالا زفتن با جهش. راغب گوید: و ثوب مع علوّ. در اقرب آمده «سار الحائط سوراً: علاه - صعد علیه» همچنین است تسوّر . ایا داستان خصم را دانستهای که از محراببالا رفتند؟. سور (به ضم س) دیوار شهر را گفتهاند (حصار) . میانشان دیواری و حائلی که درب دارد زده شد. آن به معنی میهمانی نیز آمده و فارسی است در نهایه آمده که رسول خدا صلی اللّه علیه و اله وسلم به اصحابش فرمود «قوموا فقد صنع جابر سوراً ای طعاماً یدعو الیه الناس». سوار (به کسر س) دستبند به قول راغب آن معرب دستوار است جمع آن در قرآن اسوره و اساور است . طبرسی فرموده: فرعونیان چون مردی را به ریاست انتخاب میکردن دستبند طلا بدستش و طوق طلا به گردنش میکردند لذا فرعون گوید: اگر موسی پیامبر است چرا دستبندهای طلا از طرف آسمان به وی انداخته نشده است . سوره به نعنی مرتبه بلند است چنانکه طبرسی و راغب گفته و قول نابغه را شاهد آوردهاند . طبرسی افزوده: آن از سور البناء اخذ شده... هر سوره از قرآن به مثابه درجه باند و منزل عالی است که قارء قرآن از یکی به دیگری بالا میرود تا به آخر قرآن برسد . راغب گقته علت این تسمیه آن است که سوره مانند حصار بلد قرآن را احاطه کرده و یا منزلتی است مانند منازل قنر. بعضی آن را سوره (با همزه) خواندهاند که به معنی بقیّه است گویا هر سوره قطعهای است از قرآن که جدا شده و باقی مانده است . ولی قول طبرسی کاملاً عالی و به جاست در کافی کتاب فضل القرآن در ضمن حدیثی از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده «فَاِنَّ دَرَجاتِ الْجَنَّةِ عَلی قَدْرِ آیاتِ الْقُرْآنِ یُقالَ لَهُ: اِقْرَءْ وَراقِو فَیَقْرَءُ ثُمَّ یَرْقی...» مراتب و درجات بهشت به عدد آیات قرآن است به او (شیعه اهل بیت علیهم السلام) کفته میشود: بخوا و بالا رو. پس میخواند و بالا میرود و نیز از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که: هر که سورهای از قرآن را فراموش کند در صورتیکه نیکو و درجهای عالی در بهشت، برای او ممثّل میشود، چون آن را بیند گوید:تو چیستی و چه زیبائی؟ ای کاش برای من میبودی، میگوید مرا نمیشناسی؟ من فلان سوره هستم اگر فراموشم نمیکردی به اینجایت بالا میبردم. بنابراین علت تسمیه سورههای قرآن آن است که هر یک را مقام و درجه بخصوصی است از درجات بهشت و یا درجه و مرتبهای است از واقعیّات عالم. * ، . این سورهای است که نازل کرده و معیت نمودهایم. سور (مثل صرد) جمع سوره است .
wikialkb: بِسُور
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید