لمس کرده. . . .
سُفته. .
دست خورده. . .
دست ساییده. . .
____________
دست دلارام که ببسوده بتمجیدشانه ام
طبع لطیفش درگرانسنگی
ستوده تر از تاب ایوب پیامبراست. . .
بَِسوده::دست سائیده. دست زده و مالیده. بسفته.
نمونه: بر سکوی بسوده کنار دیوار دالان نشانی. ( کلیدر ، ج۶، ص۱۹۱۲ )
محمدجعفر نقوی
سودآور_ به دلیل اینکه این نام به عنوان فامیل و هویت یک قوم است صحیح نیست که نام دست مالیده شده روی آن باشد به همین دلیل خواشمند ام که معنی این کلمه را تغیر دهید🙏