بسوده

لغت نامه دهخدا

بسوده. [ ب َ / ب ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) بسفته.سفته. بمعنی دست زده و مالیده و لمس و لامسه باشد. ( برهان ). دست زده شده. ( شرفنامه منیری ) ( مؤید الفضلاء ). بدست زده باشد. ( لغت فرس اسدی ). بدست زده و مالیده باشد. ( اوبهی ) ( معیار جمالی ). دست زده و دست ساییده. ( فرهنگ خطی ). لمس کرده شده و ساییده و دست نهاده شده. ( ناظم الاطباء ). بمعنی دست زده و لمس کرده و مالیده باشد. ( سروری ). لمس و لامسه. ( مؤید الفضلاء ). بمعنی دست زده و لمس کرده و مالیده و آن را بسفته و سفته نیز گویند و سوده و سفته تبدیل یکدیگرند و بمعنی ساییده نیز آمده است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و رجوع به شعوری ج 1ورق 195 و 221 شود. || سوراخ کرده. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( اوبهی ) ( سروری ) ( فرهنگ نظام ) ( از مؤید الفضلاء ).
- نابسوده ؛ دست نزده ، لمس نکرده :
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده بتارک اندر تاخت.
رودکی.
چشمم به وی افتاد برنهادم
دل بر گهر سرخ نابسوده.
خسروانی ( از لغت فرس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- دست زده دست نهاده شده . ۲- مالیده. ۳- لمس کرده شده . ۴- ساییده شده.

فرهنگ معین

(بَ دِ )(ص مف . )۱ - دست زده .۲ - مالیده . ۳ - لمس کرده شده .

فرهنگ عمید

۱. دست مالیده.
۲. ساییده شده.

دانشنامه عمومی

بسوده ( به ایتالیایی: Bessude ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان ساساری واقع شده است. [ ۱]
بسوده ۲۶٫۸ کیلومترمربع مساحت و ۴۷۴ نفر جمعیت دارد و ۴۴۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بسودهعکس بسوده
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بَِسوده::دست سائیده. دست زده و مالیده. بسفته.
نمونه: بر سکوی بسوده کنار دیوار دالان نشانی. ( کلیدر ، ج۶، ص۱۹۱۲ )
محمدجعفر نقوی
سودآور_ به دلیل اینکه این نام به عنوان فامیل و هویت یک قوم است صحیح نیست که نام دست مالیده شده روی آن باشد به همین دلیل خواشمند ام که معنی این کلمه را تغیر دهید🙏

بپرس