بسوء

لغت نامه دهخدا

بسوء. [ ب َ ] ( ع مص ) انس گرفتن و آرام یافتن. ( منتهی الارب ). || خوگر شدن. ( منتهی الارب ). خوگرفتن. || تهاون نمودن. ( منتهی الارب ). || آتش گرفتن. ( زوزنی ). آتش کردن. ( زوزنی ). || ( ص ، اِ ) آنکه دوشنده را رام باشد. ( منتهی الارب ). ناقه که دوشنده را رام باشد. ( آنندراج ). ماده شتری که مر دوشنده را رام باشد. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
سوء (۱۶۷ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس