لغت نامه دهخدا
بسن. [ ب َ س َ ] ( ع اِ ) از اتباع حَسن است. یقال : حسن بسن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( دزی ج 1 ص 87 ). و در فارسی حسن مسن گویند. || سنگ افسان. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
از اتباع حسن است : ( حسن بسن ).
گویش مازنی
/bosen/ پاره کن & پاره شدن & مانند