بسمل شده. [ ب ِ م ِش ُ دَ ] ( ن مف مرکب ) ذبح شده. کشته شده : از مصحف روی تو به پیشانی پرخون بسمل شده تیغ تو صد بسمله دارد.علی خراسانی ( از آنندراج ).