بسراق

لغت نامه دهخدا

بسراق. [ ب ُ ] ( معرب ، اِ ) یاقوت زرد که در هند پکهراج گویند. ( غیاث ). یاقوت زرد و این ظاهراً هندی معرب است و اصلش پُکهراج و پُکهراک است. ( از آنندراج ). زبرجد. ( ناظم الاطباء ) :
زردگوشی است آنکه از بن گوش
کرده بسراق زار پیکو را .
باقر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) زبرجد
یاقوت زرد که در هند پکهراج گویند یاقوت زرد و این ظاهرا هندی معرب است و اصلش پکهراج و پکهراک است زبرجد .

فرهنگ معین

(بُ ) (اِ. ) زبرجد.

فرهنگ عمید

یاقوت زرد، زبرجد.

گویش مازنی

/besraagh/ نوعی نان

پیشنهاد کاربران

بپرس