بسر چیزی نهادن. [ ب ِ س َ رِ ن َ دَ] ( مص مرکب ) صرف چیزی کردن. ( آنندراج ) : از طبع خسیس خویش چون ناف کون را بسر شکم نهادی.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).ای از سر تاپا تن تو چون آینه صاف چون تیغ مژه برآمدی خوش ز غلاف رفتی بضیافت حریفان آخرکون را بسر شکم نهادی چون ناف.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).