بسر و دیده. [ ب ِ س َ رُ دی دَ / دِ ] ( ترکیب عطفی ، ق مرکب ) رجوع به بسر و چشم شود : بسر و دیده آمدی پیشت ( کذا )دیده بر پای خواجه مالیدی.سلمان ساوجی ( از آنندراج ).قدمی نه بسر و دیده غمدیده ماکه کله داشته باشی بسر و دیده ما.؟ ( از آنندراج ).