از تو همی بسر نشوداین بلا و عشق
گر زنده مانم آخر روزی بسر شود.
مسعودسعد.
اول رسن است وانگهی چاه بی پای کجا بسر شود راه.
نظامی ( الحاقی ).
بپای شوق گر این ره بسر شدی حافظ.بدست هجر ندادی کسی عنان فراق.
حافظ ( از آنندراج ).
درین امید بسر شد دریغعمر عزیزکه آنچه در دلم است از درم فراز آید.
سعدی ( گلستان ).
|| بر سر راه رفتن. بسر درآمدن :در نبردش که شیر خارد دم
اسب دشمن بسر شود نه به سم.
نظامی ( هفت پیکر ص 23 ).