دل نزار و تن بردبار خواهد عشق
که از نسیم بجوش آید و بسر نرود.
نظری ( از آنندراج ).
ظرفی بهم رسان که مبادا بسر روی منصور را کمند بلا در گلو کنند.
نظری ( از آنندراج ).
رجوع به سر رفتن شود.|| انجام شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- بسر رفتن کار ؛ انجام شدن کار. ( فرهنگ فارسی معین ).