بسخندن

لغت نامه دهخدا

بسخندن. [ ب َ خ َ دَ ] ( مص ) بمعنی خمیر ساختن. ( آنندراج ). سبب تخمیر شدن بواسطه خمیر ترش. ( ناظم الاطباء ). || سبب غلیان شدن. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس