ستی پس پشت ، پشت بستی بستست
پیش پشتی ستی بسی بنشستست.
عنصری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 327 ).
چه خانه ست این کزو گشت این گشن لشکریکی هند و یکی سکزی یکی بستی.
ناصرخسرو.
بستی. [ ب ُ ] ( ص نسبی ) باغبان و منسوب به باغ. ( آنندراج ). مخفف بستانی.
بستی. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابوبکر عبداﷲبن محمد بستی ملقب به کامل. وی از فاضل ترین قضات نیشابور و از جوانی بدان سمت منصوب بود و قضای نسا را نیز به عهده داشت و اشعار بسیار دارد. ( از یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 303 و 304 ).
بستی. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابوحاتم محمدبن حبان بن احمدبن حبان تمیمی بستی ، وی پیشوای عصر خویش بود.او را تصانیف ابتکاری بود. و به شهرهای مابین چاچ واسکندریه سفر کرد و نزد ابوبکربن خزیمه در نیشابور فقه آموخت و در سمرقند و جز آن کار قضا را به عهده داشت و در شوال 354 هَ. ق. در بست درگذشت. ( از لباب الانساب ). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 و معجم البلدان : بست ، و مرآت البلدان : بست ، و ریحانةالادب و طبقات السبکی و طبقات المفسرین سیوطی چ افست کتابفروشی اسدی شود.
بستی. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابوالفتح علی بن محمد بستی که شاعر و کاتبی بی نظیر و در صنعت تجنیس او را یدی طولا بوده و ابوعمران موسی بن محمدبن عمران طولقی در مدح ابوالفتح بستی گفته :
اذا قیل ای الارض فی الناس زینة
اجبنا و قلنا ابهج الارض بستها
فلو اننی ادرکت یوماً عمیدها
لزمت یدا لبستی دهراً و بستها.
مؤلف گوید: ابن خلکان در وفیات الاعیان شرحی از نظم و نثر ابوالفتح بستی توصیف و بعضی از آن را ایراد کرده و گوید در اول دیوان نسبت او را اینطور نوشته دیدم : «انه ابوالفتح علی بن محمدبن الحسین بن یوسف بن محمدبن عبدالعزیز الکاتب الشاعر». و از مشاهیر ابیات بستی است :
اذا حسست فی لفظی فتورا
وحفظی والبلاغة والبیان
فلا ترتب بفهمی ان رقصی
علی مقدار ایقاع الزمان.
( از مرآت البلدان ج 1: بست ).
و رجوع به لباب الالباب و معجم البلدان و الذریعه ج 9 و ریحانة الادب و معجم المطبوعات و یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 204 و تاریخ گزیده و تتمه صوان الحکمه و اعلام زرکلی و ابوالفتح بستی شود.بیشتر بخوانید ...