همی دیر شد سوده آن بستگی
سبک شد دل بسته ز آهستگی.
فردوسی.
این کار بآن بستگی دارد. این دو امر بهم بستگی دارد. || تعلق و نسبت : فلان با من بستگی دارد. ( فرهنگ نظام ). خویشی. قرابت اعم ازنسبی و سببی. انتساب ، وابستگی. خویشاوندی. || رابطه ( در اصطلاح حساب ) . ( واژه های نو فرهنگستان ایران ). || حب.علاقه. دوستی. علقه. عقد. بند. || استواری و استحکام. ( ناظم الاطباء ). || انجماد و بستن : از زور یخ بستگی عبور از راه ممکن نیست. ( فرهنگ نظام ). جمود. افسردگی. انعقاد. || سد شدن. مسدود شدن راه. انسداد. مقابل گشادگی. انعقاد: غَلَق ؛ بستگی در. ( منتهی الارب ) : از جهت حج و بستگی راه امیر غم نموده بود. ( تاریخ بیهقی ).دماغ فلک را باندیشه سفت
در بستگیها گشاد از نهفت.
نظامی.
که دایم به دانش گراینده باش.در بستگی را گشاینده باش.
نظامی.
چون بستگی رسد بنهایت گشادگیست.وحید قزوینی.
|| تیرگی. گرفتگی رنگ. ناشفاف بودن : آن سپیدی که خالص نیست از سرخی یا زردی یا تیرگی یا بستگی. ( التفهیم ص 368 ). سبب بودن گوناگون صورتهای نور، اندر ماه سه چیز است... یکی بستگی وگرفتگی و دیگر بی نوری. ( التفهیم ). || قبض ( در معده ). یبوست. سدّه : و این بود تا سال دیگر که جو رسد از رنج بستگی... ( نوروزنامه منسوب به خیام ). تغلب گفت : اصل او [ یعنی تفسیر ] من حسرت الفرس اذا رکضتها محصورة لینطلق حصرها؛ اصل او آن باشد که اسب شکم گرفته بتازی تا بستگیش گشاده شود. ( ابوالفتوح رازی ). || قبض. گرفتگی ( در اصطلاح تصوف ). || عقده. ( ترجمان القرآن عادل بن علی ). تعقید. اغلاق. عقد و بند و علاقه. ( ناظم الاطباء ). || سکر طبع. ( فرهنگ فارسی معین ). || لکنت و گرفتگی زبان. ( ناظم الاطباء ). حصر: عقله ؛ بستگی زبان. عجمه ؛ بستگی در سخن. ( منتهی الارب ).- بستگی سخن ؛ لکنت زبان. ( ناظم الاطباء ).
- بستگی بول ؛ حبس البول. ( ناظم الاطباء ).
- بستگی فرج ؛ بکارت. ( ناظم الاطباء ).
|| بندشدگی و مضبوط شدگی. ( ناظم الاطباء ). حبس. بند :
چو جاماسب آمد مرا بسته دید
وزان بستگیها مرا خسته دید.
فردوسی.
گره بگشای ، با ما بستگی چند؟بیشتر بخوانید ...