بسته رحم. [ ب َت َ / ت ِ رَ ح ِ ] ( ص مرکب ) زنی را گویند که هرگز نزاید و او را به عربی عقیمه خوانند. ( برهان ). یعنی عورتی عقیمه. آنکه از زادن باز مانده بود. ( شرفنامه منیری ). عقیم. ( رشیدی ). کنایه از عقیم و نازاد. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 249 ). زن عقیم را گویند. ( سروری ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 178 شود : ای در نظر جود تو بیقدر درم وز زادن شبه تو جهان بسته رحم. رکن الدین مکرانی ( از آنندراج ، سروری و شعوری ).