بسته داشتن

فرهنگ معین

( ~. تَ )(مص م . ) مقید ساختن .

پیشنهاد کاربران

بسته داشتن ؛ بستن. بسته داشتن کمر. آماده بودن ، گوش بفرمان بودن.

بپرس