لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
عدل، بسته، قوطی، بسته بندی کردن
قنداق کردن، پنهان کردن، پیچیدن، پوشانیدن، بسته بندی کردن، لفاف کردن، لفافه دار کردن
بسته بندی کردن
بناء کردن، برگزیدن، کنار گذاردن، بسته بندی کردن، در ظرف گذاردن، کنسرو کردن، بیگودی بگیسو زدن
توزیع کردن، بسته بندی کردن، به قطعات تقسیم کردن، در بسته گذاشتن
بسته بندی کردن
بردن، توده کردن، بار کردن، قرار دادن، بسته کردن، بسته بندی کردن، بزور چپاندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید