بست نشستن


مترادف بست نشستن: تحصن جستن، تحصن کردن، متحصن شدن، پناه گرفتن

متضاد بست نشستن: بست شکستن

لغت نامه دهخدا

بست نشستن. [ ب َ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] ( مص مرکب ) پناهنده شدن در مشهد مقدسی یا عتبه ای از اعتاب عالیات یا خانه یکی از مجتهدان و علمای بزرگ یا اصطبل شاهی یا تلگراف خانه و یا مجلس شورای ملی و جز آن. متحصن شدن. تحصن. پناه بردن به بست. رجوع به بست شود :
ای فکنده امل دراز آهنگ
بست منشین که نیست جای درنگ.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پناه بردن به بست متحصن شدن.
پناهنده شدن در مشهد مقدسی یا عتبه از اعتاب عالیات یا خانه یکی از مجتهدان و علمای بزرگ یا اصطبل شاهی یا تلگراف خانه و یا مجلس شورای ملی و جز آن تحصن پناه بردن به بست ٠

فرهنگ معین

(بَ. نِ شَ یا ش ِ تَ ) (مص ل . ) متحصن شدن .

پیشنهاد کاربران

تحصن کردن. بست نشینی. بست نشستن. تحصن.
عده ای در جایی متحصن شدن.
بست نشستن
بست نشستن : [عامیانه، اصطلاح]پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض.

بپرس