بسالت
لغت نامه دهخدا
بسالة. [ ب َ ل َ ] ( ع مص ) شجاعت.( اقرب الموارد ). شجاعت و دلیری. ( غیاث اللغات ). شجاع و دلیر گردیدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سخت دلیر شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). شجاعت و دلاوری و بی پروایی. ( ناظم الاطباء ). دلیر شدن در سختی. و رجوع به بسالت شود. || کراهت. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) دلیری دلاوری یلی شجاعت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید