بزیست
لغت نامه دهخدا
بزیست. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام منجمی بود پسر پرویزنام تبرستانی. وی بعد از مهارت در این علم بمأمون خلیفه رسیدو منجم مخصوص گردید. مأمون نام او را از پارسی به عربی ترجمه کرد. چون زیستن بمعنی حیات است او را یحیی خواند و چون پیروز بمعنی مظفر و منصور است او به یحیی بن منصور موسوم گردید، و زیج مأمونی را او بسته.( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). و در تاریخ طبرستان آمده : و به بغداد مأمون را منجمی بود، بزیست بن فیروزان نام که خلیفه نام او معرب کرده بود، یحیی بن منصورخواند. مؤلف تتمه صوان الحکمه آرد: یحیی بن منصور حکیم ، در علوم هندسه متبحر و در ایام مأمون صاحب رصدبود. او میگفت چون قوای غضبانی و شهوانی بر عقل چیره شود آدمی صحت را تنها در سلامت بدن طولانی سازد و امنیت را در غلبه کردن بر مردم و بی نیازی در کسب مال می بیند، در حالی که همه اینها مخالف مقصود وی و مقرب هلاک است. ( از تتمه صوان الحکمه ص 15 ). و رجوع به یحیی بن منصور و مقدمه تاریخ طبرستان و فهرست آن شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید