بزیجان

لغت نامه دهخدا

بزیجان. [ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان حمزه لوی بخش خمین کمره شهرستان محلات. سردسیر. سکنه 131 تن. آب آن از قنات و محصول آن نخود و انگور و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی. راه آن مالرو است. مزرعه امیریه و سعادت آباد جزء این ده است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1 ).

پیشنهاد کاربران

بژ همان رنگ سبزفندقی
یاسبز قفازی است که امروزه در میان مردم جهان شناخته می شود.
با ازدواج دو بژ رنگ سبز به وجود می آید
در بزیجان ومخصوصا سعادت آباد مردمانی با رنگ بژ سبز وعسلی وقهوه ای دیده می شود.
بزیجان
بز بعد از حمله ی اسلام به ایران
بژ و برژ قبل از حمله اسلام به ایران
بژ هم میشه رنگ پوست هم رنگ چشم
برژیجان
بژ میشه یه نوع رنگ از طلایی های کم رنگ
برژ
برژیا
پرژ
پرژیا یا پرشیا
به معنی سرزمین آریایی ها
بهترین روستای درون محلات

بپرس