بزوش

لغت نامه دهخدا

بزوش. [ ب ُزْ وَ ] ( اِ مرکب ) پشم موی و پشم بز را گویند. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). || ( ص مرکب ) بزمانند. مثل بز. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بزمانند، مثل بز، بزوشم
( اسم ) موی و پشم بر کرک بر.

فرهنگ عمید

= بزوشم
بزمانند، مثل بز.

پیشنهاد کاربران

بزوش یک معنی دیگر هم دارد
بِز به معنی سایه و وش یک کلمه اورامی هست یعنی خوش
در کل بِزوش یعنی سایه خوش

بپرس